ساراسارا، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره
my weblogmy weblog، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره
کلاس ششم رفتنمکلاس ششم رفتنم، تا این لحظه: 4 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
رفتن به مدرسهرفتن به مدرسه، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

Frozen world

Fallow the voices you hear

خواهری سارا و عسل عروسکش

من سارا هستم و دارم خودم دارم مینویسم من یک عروسک که اسمش عسل دارم من عسلم رو ون قدر دوست دارم که گفتم عسل خواهرمه وبراش یک اتاق درست کردم من و عسل هم دیگه رو خیلی دوست داریم عسل میره کلاس کار افرینی ومن میرم کلاسای چرتکه و رباتیک وهمه جا میبرمش بجز کلاس هام ...
13 مرداد 1393

دندان شیری

10 رو پیش بعد از مدتها سارا با مامی داشت مسواک میزد (همیشه با بابا میزنه) .اونوقت بود که مامی دندون های اسیای بزرگ سارا رو که نیش زده بودن دید و کلی ذوق کرد.دندون سمت راست پایین کاملا دیده میشه و سمت چپ فقط نیش زده. بالا سمت راست برامده است و دست که می زنی تیزیش رو حس میکنی و سمت چپ بالا هنوز خبری نیست. سارا داره بزرگ میشه و مامی کاملا متوجه تغییرات استخوان بندی صورتش میشه.گردی صورت یواش یواش داره کم میشه. بعد روز دوم تعطیلی عید فطر یعنی هفته قبل بود که وقتی سارا تو یه مرکز خرید داشت دنبال مامی میگشت مامی متوجه شد که چقدر صدای سارا عوض شده و تن همیشگی رو نداره! همون روزها بود که موقع شلیل خوردن دندون ثنایای راست...
13 مرداد 1393

اسم فامیل

یکی از سرگرمی های سارا پرسیدن راجع به بازی ها و کارتون های بچگی های مامی ست. وهمینه که گاهی نقطه نقطه بازی میکنیم و اسم فامیل هم یاد گرفته تا حدودی بماند که مامی خودش از چند سالگی تو بازی اسم فامیل راه داده میشده!! حالا این کلمه های ساراست: حرف  ب : اسم :بن تن !!   فامیل:بن تن زاده!  حرف س: اسم  سارا   فامیل سارازاده  شهر سامرا !! (این روزها داره داستان زندگی امام ها رو میخونه) حرف م شهر مدینه چند روز پیش ازم خواست قصه حضرت موسی رو براش بگم .از اونجایی که دیگه توی کتاب داستانش نیست.یعنی بعد از غرق شدن فرعون و سپاهش در دریا. رسیدم...
1 تير 1393

سارای فارغ التحصیل

سارا روز 5 خرداد 93 فارغ التحصیل شد.از مهد کودک و پیش دبستانی البته! یه جشن با کلی شعر و یه نمایش که نقش اصلیشو سارا بازی می کرد.سارا راوی بود و حدود 14 دقیقه دیالوگ اهنگین داشت. در حالی که نقش های دیگه یک تا حداکثر ده  جمله دیالوگ داشتند . و  چقدر مامی و بابایی ذوق میکردن از اجرای روان و بدون تپق سارا. عالی بود واقعا عالی بود. من و بابایی بهت افتخار می کنیم توت فرنگی خوش صدای ما. الشن و مامانش و انا و مامان جون و خاله بابایی هم مهمون جشن بودند.از بس این فرشته کوچولوی من شیرین زبونه و همه رو جذب می کنه.و طرفدار داره. ولی الشن مهمون ویژه بود.چون از خوش شانسی سارا اینجا بودند و تونستند تو...
18 خرداد 1393

معلم جون روزت مبارک

سارا برای همه مربی های مهد حتی اونایی که مربی خودش نیستند یه نقاشی بعنوان هدیه کشید.من کاملا و عمدا کوچکترین دخالتی نکردم.فقط  کاغذ بهش دادم و گفتم اسمش رو هم بنویسه و تبریک . امروز هم یه ک ار عجیب و جالب انجام داد ازم خواست چند تایی کاغذ بهش بدم  . کاغذ ها رو از طول تا کرده بود وروی یه نصف نقاشی کشیده بود و رو نیمه  دیگه یه قصه نوشته بود.تا عصر سه تاش رو اماده کرده بود گفت برای همکلاسیهاشه!!!! اینم شاهکارهای سارا دختری که گاهی فکر میکنم ایا یه مادر خوب و کافی هستم براش ؟؟؟   خانم معلم:کی میدونه بارون چجوری درست میشه سارا:خورشید گرماش رو میفته توی آب .آب بخار میشه میره تو ...
17 ارديبهشت 1393

اس ام اس های سارا

سارای گل مامی مریض شده بود و بعد از دوروز تب مداوم و اشتهای در حد صفر و در نتیجه افت فوری وزن امروز بعد نزدیک یک هفته کمی بهتر شده و رفته مهد کودک. هفته قبل خونه آنا بودیم که سارا ازم خواست باکس مربوط به بابایی رو تو بخش اس ام اس گوشیم بهش نشون بدم و یه دقیقه بعد صداری الارم اس ام اس گوشی بابایی شنیده شد.سارا نوشته بود:بابا نمیریم خونه!!!! واین اغاز اس ام اس  نوشتن سارا بود و حالا هر لحظه که یادش میفته حتی اگه بابایی کنارش باشه براش اس ام اس میفرسته.بخصوص که دیگه نیازی نداره که من براش صفحه پیام جدید و  اسم گیرنده رو بیارم چون همه رو با فقط  با نگاه کردن یا نهایتا یکبار پرسیدن یاد گرفته. اینم متن اس...
8 ارديبهشت 1393

اسکوتر الکترونیک

از وقتی که هوا گرم شده سارا با اسکوتر مامی رو تا محل کارش همراهی می کنه .این یه نفع دوطرفه ست.مامی مجبور به بغل گرفتن سارا در حداقل نصفی از مسیر نمیشه و سارا هم کلی اسکوتر سواری میکنه که عاشقشه.این تقریبا برنامه هر روز ماست.یک اسکوتر سواری پر هیجان و مجهز: :مامی چی میخوای ؟همه چی دارم.شعر  قصه  آهنگ  اخبار  بازی  فیلم و هر چیز دیگه ای که بخوای. میگم دیروز که فقط شعر و آهنگ و قصه شعری داشتی؟ :امروز زدمش دیگه.چی میخوای نگفتیا ؟ میگم قصه شعری.(میگم چون میدونم دلش فقط همونو میخواد) وسارا در حال اسکوتر سواری و در حالیکه یه دستش تو دست منه تمام قصه آهنگینی رو که دارند برای اجرا در جشن فارغ ا...
7 ارديبهشت 1393

روز مامی

هدیه سارا برای مامی که به خانم معلم مهد پیشنهاد کرده برای ماماناشون کاردستی در ست کنن. (ذوق زده پرسیدم وای سارا اینو برای من درست کردی؟ جواب داد بله.خودت گفتی دیگه!) دیشب موقع خواب که گیر سه پیچ داده بود برات کادو ندارم و حالا چیکار کنم و گریه ش تو راه بود گفتم میتونین تو مهد برای ماماناتون کاردستی درست کنین. ...
31 فروردين 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Frozen world می باشد