آرزوها
آرزو هاش که یکی دوتا نیست ولی دو آرزوی مهم هستند که سارا عوضشون نمیکنه و هر چی هم بهش میگی
عزیز دلم این آرزو انجام شدنی نیست از فکرش در نمیاد.جدیدا به این نتیجه مهم و
قطعی رسیده که این آرزوها تو بهشت برآورده میشن : مگه خودت نگفتی تو بهشت هر
چی بخوایم خدا بهمون میده؟!!
اولی اینکه الشن برادرش بشه !
و دومی "عسل " عروسک محبوبش واقعی بشه تا او یه خواهر داشته باشه!!
البته عسل تا همین چند وقت پیش بچه ش بود و باباش هم الشن و در نتیجه فامیلیش
همون فامیل الشن!!
و من و بابایی هم آنا و آتاش و تازه یه برادر هم داشت که پیش باباش زندگی میکرد!!!!
(عروسک هومولوگ پسر عسل که الشن داردش )
ولی اخیرا عسل خواهر ساراست و منم مامی هر دوشون و بنابراین تمام نسبتهای
فامیلی سارا شاملعسل هم می شه !!!!!!!
"من بزرگ میشم و خدا بهم نی نی میده.ممکنه دختر باشه یا اینکه پسر باشه. ممکنه
خوشگل باشه یا زشت باشه ممکنه سفید پوست باشه یا سیاه پوست .هر جوری که
خدا بخواد "
میگم مامی چرا سیاه پوست؟ مامان بابای آدم هر جور باشن پوستش همون رنگی
میشه .ما سفید پوستیم.
آها ! پس برای اینه که من سفید پوستم .ولی شما که سفید نیست پوستت؟
نمیدونم و نمیتونم راجع به نژاد آریایی و اروپایی و امریکایی !! براش توضیح بدم .ثقیله
براش و برام!!!. پس میگم:
اینم یه جور سفیده دیگه در هر صورت سیاه یا زرد یا سرخ نیست.درسته؟
میگه درسته ولی مامی الیار زرد پوسته مگه نه؟
میگم : نه مامی ما همه سفید پوستیم .زرد پوستا تو کشور ما نیستن مثل کره ای ها یا
اسکیمو ها.(باید بهمامان الیار بگم الیارو ببره پیش یه دکتر درست و حسابی !!!! بچه
اونقدر زرده که دختر خاله ش فکر کرده زرد پوسته!!!)
_ مثل نانوک (شخصیت کارتونی اسکیمو که اخیرا شبکه پویا پحش میکرد)
میگم بله مثل نانوک.
_ چرا اونجا همیشه پر از برفه؟
میگم چون قطبه.
_قطب کجاست؟
میگم ته کره زمین .قبلا رو کره جغرافی نشونت داده ام .یادت نیست؟
_ نه
سوالای دنباله دارش شروع میشه و من کلی باید انرژی صرف کنم که جوابای درست و
در حد فهمش بهش بدم.
امیدوارم کم نیارم !!