اسکوتر الکترونیک
از وقتی که هوا گرم شده سارا با اسکوتر مامی رو تا محل کارش همراهی می کنه .این یه نفع دوطرفه ست.مامی مجبور به بغل گرفتن سارا در حداقل نصفی از مسیر نمیشه و سارا هم کلی اسکوتر سواری میکنه که عاشقشه.این تقریبا برنامه هر روز ماست.یک اسکوتر سواری پر هیجان و مجهز:
:مامی چی میخوای ؟همه چی دارم.شعر قصه آهنگ اخبار بازی فیلم و هر چیز دیگه ای که بخوای.
میگم دیروز که فقط شعر و آهنگ و قصه شعری داشتی؟
:امروز زدمش دیگه.چی میخوای نگفتیا ؟
میگم قصه شعری.(میگم چون میدونم دلش فقط همونو میخواد)
وسارا در حال اسکوتر سواری و در حالیکه یه دستش تو دست منه تمام قصه آهنگینی رو که دارند برای اجرا در جشن فارغ التحصیلی بچه های پیش دبستانی اماده میکنند میخونه.با اینکه نقش راوی مال ساراست ولی همه قصه رو حفظه:
در زمان های قدیم
توی یه جای بی نشون
تنها زندگی میکرد
یه جوون مهربون کار میکرد تو مزرعه
مرد پر تلاش و خوب
خسته از کار نمیشد
حتی نزدیک غرووووووب
.
.
.
:خب تموم شد .حالا چی میخوای؟
میگم یه شعر .جواب میده :نه نمیشه شعراش ویروس داره!!!دیروز ویروسی شده.دیروز عسل رفت اینترنت باهاش ویروسی شد!!!!
میگم باشه اخبار.
:نه مامی اونم ویروس داره میخوای بزنم رو سرعت خیلی بالا.و وقتی قبول می کنم :خب بذار دگمه ش رو بزنم .دگمه خیالی رو فشار میده و با اسکوتر چنان سرعت میگیره که منو مجبور به دویدن میکنه!
سارا میگه میخوام استاداسکوتر سواری بشم و وقتی بزرگ شدم به بچه م هم یاد بدم.
فکر کنم تا اون موقع اسکوتر ها مجهز به جی پی ار اس هم میشن!!